دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122مبادی یونانی اخلاق مسلمانان6622114710.22081/jare.2005.21147FAمحمدنصر اصفهانیJournal Article20161005مطالعهی کتب علم اخلاق در جهان اسلام و یونان قدیم به روشنی تشابهی را بین<br /> مبانی آنها به ذهن متبادر میسازد. ذهنیت اقتباس مبادی اخلاقی علمای اسلام از<br /> اندیشههای اخلاقی یونانیان همچون دیگر مبادی فلسفی توسط فیلسوفان مسلمان، و<br /> به تبع آنها علمای اخلاق، سادهترین فرضیهی ممکن است. در این مطالعه سعی شده<br /> است تا به میزان صحت این فرض دست یابیم.<br /> حال، اگر این فرض درست باشد، روند این اقتباس چگونه بوده است و تا چه<br /> زمان ادامه پیدا کرده است؟ آیا خود اسلام نظریهی اخلاقی ندارد و این روند<br /> مسلمانان را تا چه حد از روح قدسی دین دور ساخته است؟ برای این منظور<br /> دیدگاههای اخلاقی نمایندهی فکر یونانی، ارسطو، و تا حدی افلاطون، مورد مطالعه<br /> قرار گرفته و سپس با مهمترین کتب اخلاقی مسلمانان در پهنهی تاریخ اسلام، یعنیکتب یحیی بن عدی، ابوالحسن عامری، ابن مسکویه، خواجه نصیر طوسی، محمد<br /> غزالی، فیض کاشانی، نراقیین و عبدالله شبّر مقایسه شده است. در این راستا میزان<br /> اقتباس و نوآوری آنها و نقش هر یک در این روند مورد بررسی قرار گرفته است.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122منطق صدرایی در فلسفه اخلاق63892114810.22081/jare.2005.21148FAنصراللهشاملیJournal Article20161005دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122معنای حقیقی اختیار901132114910.22081/jare.2005.21149FAپرویننبیانJournal Article20161005در این مقاله سعی بر آن است که در مورد معنای صحیح اختیار بحث شود و<br /> معانی که تا امروز در مورد اختیار مطرح گشته است، نقد و ارزیابی گردد. آنچه<br /> معمولاً تا به امروز کلام شیعه به طرفداری از اختیار با توجه به اعتقاد به توحید افعالی<br /> مطرح کرده چنین است: «انسان مسؤول کارهای خود است، اما این خداوند متعال<br /> است که او را مسؤول کرده است. نه آنچنان که معتزله برای اثبات عدل الهی گفتهاند<br /> انسان به خود وا نهاده شده و نه آنچنان که اشاعره برای اثبات توحید افعالی گفتهاند<br /> که کارهای انسان را خداوند اراده میکند و انسان اختیاری از خود ندارد، بلکه<br /> خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق<br /> تدبّر و اختیار خود انجام دهد. به عبارت دیگر، چون اختیار انسان در طول اختیار<br /> خداوند است، اعتقاد به اختیار انسان با توحید افعالی ناسازگاری نخواهد داشت.»<br /> به نظر میرسد که همهی آنچه گفته شد در مورد ارادهی انسان صادق است نهاختیار انسان. بسیاری از متفکّرین اسلامی بین اراده و اختیار تفاوت قایل شدهاند و<br /> اراده را اعم از اختیار دانستهاند، اما در مقام توجیه اختیار انسان به گونهای مشی<br /> کردهاند که در مورد اراده صادق است نه اختیار. به عنوان مثال، طرفداران اختیار<br /> معتقد شدهاند که سرنوشت انسان را اختیار انسان میسازد، در حالی که اثبات میشود<br /> آنچه صحیح است این است که سرنوشت انسان را ارادهی انسان میسازد و بین این<br /> دو عبارت، تفاوت بسیاری میتواند وجود داشته باشد.<br /> در این مقاله سعی شده است که در مورد معنای صحیح اختیار و تفاوت حقیقی<br /> آن با اراده به گونهای بحث شود که از خلط مباحث خودداری شود و به اختیار به<br /> عنوان یک صفت کمالی در انسان نظر شود، نه به عنوان یک ویژگی که همهی<br /> انسانها در هر سطح فعلیت روح از آن برخوردار هستند.<br /> به نظر میرسد معنای حدیث معروف «الامور بالتقدیر لا بالتدبیر» تنها با چنین<br /> برداشتی از اختیار قابل ادراک است که توضیح آن در متن مقاله خواهد آمد.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122درآمدی بر شناخت مفهوم زهد1141352115010.22081/jare.2005.21150FAعلیبورونیJournal Article20161005درآمدی بر شناخت مفهوم زهد<br /> علی بورونی<br /> چکیده<br /> نوشتار حاضر، مقدمهای است بر شناخت مفهوم زهد از نظر روایات اسلامی و نیز<br /> بررسی سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب و یاران نزدیک آن حضرت.<br /> هدف نوشتار درک هرچه بهتر اخلاق عملی رایج در صدر اسلام است. در آغاز<br /> تعاریف زهد توسط برخی از اصحاب و عارفان متصوّفه نقل گردیده، سپس<br /> طبقهبندی زهد به زهد عام و خاص و خاص الخاص و تعریف خاص از زاهد و<br /> سیرهی عملی بعضی از زاهدان اصحاب و تابعین مورد بررسی قرار گرفته و در پایان<br /> نیز سیر تحول و دگرگونی زهد نظری و عملی به اختصار بیان شده است. عنوان نمودن<br /> کلمات بزرگان و روایات تاریخی راجع به رفتار و کردار آنان فقط به عنوان<br /> مقدمهای برای کنکاش و تحقیق بیشتر در زمینهی زهد و زهدگرایی اسلامی است.<br /> <br /> واژههای کلیدی<br /> زهد، زاهد، عزلت، عزوبت، ریاضت، زهد خاص، زهد عام، زهد خاصالخاص.<br /> مقدمه<br /> زهد و پارسایی یکی از آموزههای والای دین اسلام است. روایات نقل شده از<br /> پیامبر و ائمهی معصومین علیهمالسلام و بزرگان صحابه دربارهی زهد در کتب شیعه و سنّی،<br /> بیانگر تأیید این آموزهی اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی است. در حوزهی<br /> عرفان نیز مقام زهد یکی از مراحل سیر و سلوک عارف به شمار آمده و در تأکید بر<br /> آن از روایات و سیرهی رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله و اصحاب، شاهد آورده شده است.<br /> آنچه معنای زهد را حقیقت میبخشد و آن را از قالب تعبیر و تعاریف نظری<br /> صرف خارج میکند و به آن جنبهی کاربردی میدهد سیرهی عملی زاهدان و<br /> عارفان است. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نه تنها مفهوم زهد را در کلمات خویش برای<br /> مسلمانان تبیین نمود بلکه با عمل به آن مسلمانان را به سوی مشی زاهدانه در زندگی<br /> فرا خواند.<br /> از این رو زاهدان از صحابه و تابعین پیوسته در اقوال و اعمال خود از کلام و<br /> سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله یاد میکردند و دیگران را به تبعیت از آن فرا میخواندند.<br /> از آن جا که زهد دارای جایگاهی ویژه در عرفان است عرفا نیز در کلمات و<br /> تعابیر خود به بیان سعی در معنای آن پرداخته و برای آن قایل به مراتب و درجات<br /> گشتهاند. سیر تطوّر مفهوم زهد بیشتر در همین بخش نمود یافته است.<br /> آنچه در این نوشتار به صورت اجمال به آن پرداخته میشود ذکر شواهدی از<br /> سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نیز کلمات بزرگان و روش عملی آنان است تا مقدمهای برای<br /> تحقیق در زهد اسلامی و سیر تطور و تحول آن از عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به بعد باشد.<br /> <br /> حقیقت زهد<br /> در روایات زهد به کنارهگیری از محرّمات الهی و ترک اموری که باعث دوری ازپروردگار میشود و نیز به افسوس نخوردن بر فقدان چیزی و شاد نگردیدن بر به<br /> دست آوردن آن و به کوتاه کردن آرزوها و به جا آوردن شکر الهی اطلاق<br /> میگردد.<br /> پیامبر صلیاللهعلیهوآله زهد را به معنای کوتاه کردن آرزو و به جا آوردن شکر نعمت و پرهیز<br /> از محرّمات الهی میداند. حضرت علی علیهالسلام زهد را تفسیر دو جمله از قرآن میداند<br /> که: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتیکم» و امام صادق علیهالسلام زهد را<br /> ترک هر چیزی میداند که انسان را از خدا باز دارد.<br /> بنابراین زهد از دید بزرگان دین تعالیبخشی روح انسانی و دوری گزیدن از دنیا<br /> است. به این معنا که شخص دنیا را آفتی برای دین خود بداند و رستگاری را در<br /> بیاعتبار دانستن آن و در شاد نگردیدن به لذات آنی آن جستجو کند تا به آرامش<br /> دست یابد.<br /> ابومنصور اوزجندی (سده 6 هجری) میگوید:<br /> بدان که حقیقت زهد تحقیر دنیاست و سبب تحقیر دنیا معرفت<br /> دنیاست که هر که دنیا را و عیب های دنیا را بشناسد دنیا در چشم وی<br /> خوار شود و چون خوار شد دست بدارد از وی.<br /> بر همین اساس بزرگان صوفیه نیز معانی بسیاری را برای زهد عنوان کردهاند که<br /> همه به ترک دنیا و نکوهش دنیاطلبی اشاره دارد.<br /> قشیری مینویسد:<br /> پیشینیان اندر زهد اختلاف کردهاند. سفیان ثوری گوید و احمد حنبلو عیسی بن یوسف و پیران دیگر که زهد اندر دنیا کوتاهی امل است.<br /> ابوعثمان میگوید:<br /> زهد دست بداشتن دنیاست چنانچه هست نگویی تا رباطی کنم یا<br /> مسجدی را عمارت کنم.<br /> ابن جلا میگوید:<br /> زهد آن بود که به دنیا بنگرد به چشم زوال تا اندر چشم تو حقیر گردد<br /> تا از وی برگشتن تو را آسان بود.<br /> جنید میگوید:<br /> زهد دست بداشتن دینار است و درم.<br /> ابوسلیمان میگوید:<br /> زهد دست بداشتن است از آنچه تو را از خدای مشغول دارد.<br /> و ابو نصر سراج زهد را مقامی شریف و اساس احوال پسندیده و اولین قدم<br /> قاصدان خداوند میداند و حبّ دنیا را منشأ همهی گناهان به شمار میآورد و معتقد<br /> است که هر کس اساسش با زهد استوار نشود دیگر کارهایش درست نمیشود.<br /> ترک دنیادوستی به معنای ترک محرمات است و بنا به فرمایش پیامبر گرامی<br /> اسلام صلیاللهعلیهوآله زهد حرام کردن حلال بر خود نیست بلکه به این است که انسان اطمینانش<br /> به آنچه در دست خداست بیشتر باشد از آنچه در دست خود اوست. زاهد کسی<br /> است که به حداقل قانع باشد و در حد اعتدال و میانه از نعمات و طیبات الهی بهره<br /> گیرد و همواره این اندیشه را در خویش تقویت نماید که روزی در دست خداست وتوکل خویش را بر پروردگار زیاد گرداند. این اندیشه او را از محرّمات دور میکند و<br /> آمال و آرزوهای دراز که زمینهای برای روی آوردن به محرّمات است در نظر او<br /> کوتاه میگردد.<br /> سعدالدین حمویه جوینی (سدهی هفتم هجری) میگوید:<br /> زهد آن نیست که حلالکردهی خداوند را بر خود حرام کنی یا نان<br /> خشک و آرد ناپخته خوری، اما زاهدی آن است که بدانچه در<br /> خزینهی خداوند است اعتماد بیش از آن داری بدانچه در دست توست.<br /> و چون بندهی مؤن تن را به شهوات کمتر دهد رغبت او به دنیا کمتر<br /> شود؛ این را نه زهد میگویند. و چون نیّت باقی بود در کار، به زاهدی<br /> برسد. و چون به مرتبهی زاهدی برسد علامت او آن بود که دل او<br /> استوار بود بدان که روزی رسانیدن حق است.<br /> امام محمد غزالی در باب حکم گرسنگی و فضیلت آن به اختلاف احوال مردمان<br /> به این موضوع پرداخته و دربارهی اعتدال و میانهروی مینویسد:<br /> بدان که مطلوب اقصی در همهی حالها و خوبیها میانه است؛ چه،<br /> بهترین کارها میانه است و هر دو طرف میانه نکوهیده است؛ چنان که<br /> پیغامبر صلیاللهعلیهوآله گفته است: «خیر الأمور أوسطها» و گفت: «کلا طرفی<br /> قصید الأمور ذمیم». و آنچه در فضایل گرسنگی آوردیم شاید که از آن<br /> چنان مفهوم شود که در آن افراط مطلوب است و چنین نیست و لکن<br /> از اسرار حکمت شریعت یکی آن است که هر چه طبع در آن طرف<br /> اقصی طلبد و در آن فسادی باشد شرع در بازداشتن از آن مبالغتفرماید بر وجهی که نادان را چنان نماید که آنچه مقتضی طبع است در<br /> مضادت آن به غایت امکان میباید رسید. و عالم دریابد که مقصود<br /> میانه است، زیرا که طبع چون غایت سیری طلبد باید که شارع غایت<br /> گرسنگی را بستاید تا طبع باعث باشد و شرع مانع، پس هر دو با<br /> یگدیگر برابری کنند و اعتدال حاصل آید. و اگر کسی در مصادف طبع<br /> اسراف کند در شرع چیزی هست که بر اسائت او دلیل باشد؛ چنان که<br /> شرع در ستودن قیام شب و صیام روز مبالغت نموده است. پس چون<br /> نبی علیهالسلام دانسته است که بعضی پیوسته روزه میدارند و همه شب نماز<br /> میگذارند از آن نهی فرموده است. و چون این دانستی بدان که فاضلتر<br /> به اضافت طبع معتدل آن است که چندانی بخورد که نه گرانی معده<br /> باشد و نه درد گرسنگی، بل شکم را فراموش گرداند و [گرسنگی] اصلاً<br /> در او اثر نکند.<br /> به نظر میرسد آنچه موجب میشد زاهدان عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله روح اعتدال و قناعت<br /> و کنارهگیری از دنیا را در زندگی خویش جاری سازند، اولاً خوف از دوزخ و عذاب<br /> الهی بود که همواره بر روح آنان تسلّط داشت و لحظهای از آن غافل نمیشدند، زیرا<br /> محرّمات الهی و دنیای مادی را سببی برای عذاب میدانستند؛ و ثانیاً رستگاری و<br /> رسیدن به نعمات بهشتی را در قناعت و اعتدال جستجو میکردند. نیز در آن زمان<br /> زهدداری و پارسامنشی دارای اصول و درجات خاص نبود و قاعده و دستور<br /> خاصی را به دنبال نداشت. به این معنا که زاهدان اولیه نسبت به زهد نظریهپردازی<br /> نمیکردند، بلکه به قول نیکلسون «آن را حقیقتی از حقایق میدانستند و احساسآنها به زهد احساس خوف از خداوند بود و همان احساسی که آنها را به خوف<br /> فراخوانده بود».<br /> از ابوذر غفاری روایت است که گفت:<br /> پرداختن به حق، هیچ دوستی برای من باقی نگذاشت و ترس از روز<br /> حساب گوشتی بر بدنم و یقین به ثواب الهی چیزی در خانهام<br /> باقی نگذاشت.<br /> هنگامی که حبیب بن مسلمه هزار درهم به سوی او فرستاد، ابوذر آن را پس داد<br /> و گفت:<br /> من بزی دارم که از آن شیر میدوشم و مرکبی دارم که بر پشتش سوار<br /> میشوم و نیازی به چیز دیگر ندارم.<br /> مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب نیز ترس از آخرت و امید به رستگاری را از<br /> مبانی زهد به شمار آورده است و مینویسد:<br /> در قرآن، خاصه در جاهایی که بیم دادن و ترسانیدن مشرکان مورد نظر<br /> بود، کوچک شمردن متاع دنیا و بشارت دادن به نعیم آخرت مکرر<br /> آمده است و این امر خود از مبانی زهد اسلامی به شمارست.<br /> <br /> درجات زهد<br /> در معنای زهد در صدر اسلام، ترک محرّمات الهی نقشی اساسی دارد که ازخوف از عذاب و امید به رستگاری سرچشمه میگیرد. حال سؤال این است که آیا<br /> معنای زهد فقط در ترک محرّمات خلاصه میشود یا این که زهد دارای درجات و<br /> مراتب است و دوری و پرهیز از محرّمات اولین قدم است و میتواند نقطهی آغازی<br /> برای زاهد و یا سالک باشد تا پس از آن درجات عالیتری را طی نماید؟<br /> امام صادق علیهالسلام در پاسخ به این که زاهد کیست، میفرماید:<br /> زاهد کسی است که از ترس حسابرسی حلال دنیا را ترک گوید و از<br /> بیم کیفر حرام آن را رها کند.<br /> در این سخن امام، درجهی دیگری از زهد نمایان میگردد که چیزی اضافه بر<br /> ترس از دوزخ و کیفر الهی در انجام محرّمات است. به این معنا که زاهد از<br /> حسابرسی حلال هم ترس دارد و امور حلال را ترک میگوید تا در روز بازپسین و<br /> هنگام حساب بار کمتری بر دوش بکشد. زاهد به این نکته یقین دارد که حساب الهی<br /> بسیار دقیق است. از این رو، حلال دنیا را نیز کنار میگذارد و جانب احتیاط را<br /> میپیماید. این مرتبهی بالاتری از زهد است.<br /> پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله که در رأس زاهدان قرار داشت همین تصویر از زاهد را<br /> در زندگی خویش عملی ساخت و با آن که میتوانست از بهترین پوشاک و خوراک<br /> حلال استفاده کند پیوسته راه قناعت و زهد را میپیمود. چنانچه از عایشه نقل است<br /> که گفت:<br /> پیامبر صلیاللهعلیهوآله هرگز از سیری ممتلی نشده بود و شبی بودی که من<br /> بگریستمی به سبب آن که مرا بر گرسنگی او رقّت آمدی و شکم<br /> مبارک او را به دست بسودمی و گفتمی: نفس من فدای تو بادا، اگرچندانی تناول کنی که قوت تو باشد و مانع گرسنگی بود. و او گفتی: ای<br /> عایشه! برادران من از پیغامبران اولوالعزم بر چیزی از این سختتر<br /> صبر کردند و بر حال خود بگذشتند و به پروردگار خویش رسیدند<br /> [پس ]بازگشت ایشان را گرامی داشت و ثواب ایشان بسیار گردانید و<br /> من خود را شرمنده یابم اگر مرا [فردا] از ایشان قاصر گرداند بدانچه در<br /> زندگانی ترفه کنم. پس روزهای اندک صبر کنم و دوستتر از آن دارم<br /> که نصیب من فردای قیامت کم باشد و هیچ چیز به من دوستتر از آن<br /> نیست که به دوستان و برادران خود رسم. و عایشه قسم خورد و گفت:<br /> پس از این سخن هفتهای تمام نشد تا حق تعالی وی را به جوار رحمت<br /> خود برد.<br /> و در جای دیگر میگوید:<br /> گاه چهار ماه بر رسول خدا میگذشت که آن حضرت از نان گندم<br /> سیر نمیشد.<br /> حسن بصری نیز میگوید:<br /> رسول خدا خطبه خواند و فرمود: «به خدا سوگند، آل محمد روز را به<br /> شب نرساند در حالی که پیمانهای از طعام داشته باشد».<br /> نکتهی حایز اهمیت در این روایت این است که این روش پیامبر صلیاللهعلیهوآله در ترک دنیا<br /> و زهدورزی در زمانی است که قدرت و شوکت و مکنت مالی داشته و میتوانسته از<br /> بهترین غذاها تناول کند.<br /> اما به گفتهی حسن بصری ،پیامبری که نُه خانه داشت ـ یعنی خانههای همسرانش<br /> ـ به خدا سوگند، این مطلب را از روی کمی رزق و روزی نگفت بلکه میخواست تا<br /> امتش از او پیروی کنند. و به همین جهت ابوذر میگفت که طعام من در هفته صاعی<br /> جو بود در عهد پیامبر صلیاللهعلیهوآله و به خدا که بر آن زیادت نمیکنم تا آنگاه که به لقای او<br /> رسم؛ چرا که من از او شنیدم که میگفت:<br /> نزدیکتر شما به من در روز قیامت و دوستتر شما بر من آن است که<br /> بر چیزی وفات کند که امروز بر آن است.<br /> دستهی دیگری از اصحاب حتی در هنگام به دست آوردن امارت و حکومت و<br /> یا دارایی، در سفر و در حضر و در جنگ و صلح این روش زاهدانه را فراموش<br /> نکردند و بر سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله باقی ماندند.<br /> عبداللّه رواحه وقتی به غزوهی موته میرفت، هنگامی که با یاران و خویشان و<br /> شهر خویش وداع میگفت، از خوف مرگ و از ترس دوزخ گریه میکرد و حباب<br /> بن ارت در روز مرگ به سبب مالی که گرد آورده بود گریه مینمود. سلمان فارسی<br /> حتی وقتی امارت داشت زنبیل میبافت تا از دسترنج خودش نان خورده باشد و<br /> میگویند حتی برای خود خانه هم نساخت و در سایهی دیوار آرمید. و حذیفه<br /> وقتی به امارت مداین میرفت هیچ گونه حشمت و تکلّف را اجازه نمیداد و هنگام<br /> ورود به شهر سوار خری بود و گردهای نان را در دست گرفته بود و میخورد.<br /> در میانهی تمامی اصحاب، زهد حضرت علی علیهالسلام زبانزد عام و خاص است و زهد<br /> عملی او وی را مثل اعلای تقوای الهی نموده است و روش زاهدانهی او در زندگی<br /> باعث گشته تا عارفان و سالکان وی را سرحلقهی زهد و عرفان قلمداد کنند.<br /> ابونصر سراج دربارهی وی مینویسد:<br /> روزی بر در خزانه ایستاده بود و میگفت: «ای طلا و نقره! غیر مرا<br /> بفریبید» و دربارهی او گفته شده پیراهنی را که سه درهم خریده بود<br /> پوشید و آن را از سر انگشتانش برید... و گفته میشود هنگامی که<br /> حضرت کشته شد، [امام] حسن[ علیهالسلام] بر بالای منبر کوفه رفت و گفت:<br /> ای اهل کوفه! به تحقیق امیر مؤنان علیهالسلام در میان شما کشته شد. به خدا<br /> سوگند که او از دنیا به جز چهارصد درهم به جا نگذاشت که آن را<br /> برای خرید خادمی کنار گذاشته بود.<br /> ابونصر سراج از سی تن از زاهدان عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله یاد میکند و به شیوهی<br /> زاهدانهی زندگی آنها اشاراتی دارد.<br /> تا این جا به طور اجمال مشخص گردید که زهد از دیدگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب به<br /> منزلهی حقیقتی عملی بود که زاهد با به کار بستن آن در زندگی خویش، سعی در<br /> کسب رضایت و دوری از عذاب خداوند داشت و به عنوان امری یقینی و عینی در<br /> جامعهی مسلمان آن روزگار به کار میرفت.<br /> پس از عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله، با آغاز حکومت خلفای راشدین و گسترش ممالک<br /> اسلامی و فتوحات گسترده، به تدریج زهدگرایی به صورت جنبشی آرام در قالب امر<br /> به معروف و نهی از منکر درآمد که از آن با نام جنبش زهدگرایی یاد میکنیم.<br /> <br /> جنبش زهدگرایی<br /> شاید معروفترین قضیهی تاریخی این جنبش مربوط به درگیری خلیفهی سوم با<br /> صحابی خاص پیامبر صلیاللهعلیهوآله ابوذز غفاری باشد.<br /> ابوذر یکی از زاهدان آن دوره بود و از امتیاز صحابی بودن برخوردار بود. وی با<br /> یادآوری سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و زهد وی به اصحاب آنان را به سوی روش زندگی<br /> زاهدانه عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرا میخواند و بر بعضی از صحابه انکار میکرد و میگفت:<br /> تغییر کردید! آرد جو را بیختید و نان تُنُک پختید و دو نان خورش یک<br /> جا خوردید و الوان طعام پیش شما آرند و جامهی روزْ دیگر میدارید<br /> و جامهی شبْ دیگر، و در عهد پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین نبودید و قوت اهل<br /> صفه هر روز یک مد از خرما بودی میان دو تن.<br /> ابوذر با چنین گفتاری و نیز با زندگی زاهدانه چون یادگاری از زمان رسول<br /> گرامی صلیاللهعلیهوآله در چشم اصحاب جلوه مینمود اما از زمانی سردمدار جنبش زهدگرایی<br /> گردید که با خلیفهی سوم به نزاع پرداخت و وی را از اسراف در بیت المال و زندگی<br /> پرتجمل برحذر داشت که نتیجهی آن تبعید وی به ربذه بود.<br /> با کشته شدن عثمان و خلافت علی علیهالسلام برخی به بهانهی زهدورزی و گوشهگیری<br /> از وارد شدن در امور کشوری عزلت گزیدند، اما پس از خلافت وی با شروع<br /> حکومت بنیامیه جنبش زهدگرایی شکلی دیگر به خود گرفت و نمود آن در جامعه<br /> بیشتر گردید.<br /> آنه ماری شیمل در این باره میگوید:<br /> در مورد اولین ظهور تمایلات ریاضت منشانه و زاهدانه در اسلام<br /> مطالب زیادی نمیدانیم. اما میدانیم هنگامی که حضرت علی علیهالسلام،<br /> خلیفهی چهارم در سال 661 میلادی (41 هجری) ترور شد و<br /> امپراتوری بنیامیه به قدرت رسید این تغییر سبک و روش در درون<br /> جامعهی اسلامی برجستهتر شد.... وجهه نظر منفی که در خلال این<br /> دههها نسبت به حکومت وقت به وجود آمد به نحو بارزی احساسات<br /> مؤنین پرهیزکار را در طول تاریخ اسلام شکل داده است.<br /> بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که با پیدایش حکومت بنیامیه ـ یا به تعبیر<br /> صحیحتر، امپراتوری اموی ـ زاهدان و مسلمانان پرهیزکار آن دوره احساس نمودند<br /> که راه و روش پیامبر صلیاللهعلیهوآله به کلی زیرورو گشته و بازار دینفروشی و دنیاطلبی گرم<br /> شده است. بنابر این سعی کردند با امر به معروف و نهی از منکر دیگران و یادآوری<br /> سیرهی نبوی با حکومت وقت رویارویی کنند.<br /> از میان زاهدان این دوره که از فقیهان و محدثان و قاریان قرآن بودند، میتوان از<br /> حسن بصری (متوفی 110 هجری / 728 میلادی) نام برد.<br /> لویی ماسینیون در حسن بصری و افراد زاهدپیشهای که از او تبعیت میکردند<br /> نوعی گرایش نقّادانه و واقعیتگرایانه را مشاهده میکند.<br /> در همان زمان، یعنی قرن دوم هجری، این جنبش صورت گستردهتری به خود<br /> گرفت و مردان و زنان بسیاری راه عزلت و کنارهگیری پیش گرفتند. نمیتوان آنان را<br /> صوفی نامید و نیز نمیتوان بین تصوّف و زهد مرزی قایل گردید ـ زیرا در واقع اینزاهدان از تصوّف بهرهی اندکی داشتند ـ اما میتوان این جنبش را از کهنترین انواع<br /> تصوّف برشمرد. این نوع تصوّف صرفاً یک روش بود و نه یک فلسفه و نظر. از این<br /> رو از حسن بصری نیز پیش از آن که به نام صوفی معروف باشد به عنوان محدّث،<br /> فقیه و زاهد یاد میشود. خود وی نیز که در بلاغت از فصحای عرب به شمار<br /> میآمد، دربارهی زهد نظریهپردازی نمیکرد، بلکه در قالب روایات و داستانهایی<br /> از زندگی پیامبر صلیاللهعلیهوآله زهد را معنا مینمود.<br /> زهد و پارسایی که در قرون اولیهی اسلامی شیوهای معتدل و بدون افراط و بدون<br /> قاعدهای خاص بود به تدریج دارای نظامبندی و طبقهبندی خاصی در نزد صوفیه شد<br /> که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.<br /> <br /> طبقهبندی زهد در نزد صوفیه<br /> برخی اولین طبقهبندی زهد را به ابراهیم ادهم (متوفای 161 هجری قمری)<br /> نسبت دادهاند.<br /> وی زهد را به سه دسته تقسیم میکند: 1) زهد واجب که زهد در حرام است؛<br /> 2) زهد مستحب که زهد در حلال است؛ 3) زهدی که در آن سلامتی نهفته است و<br /> آن زهد در شبهات است. وی ناپسند داشتن شهوت و خوشنامی را از زهد دانسته و<br /> و حرص و آز کم را از نشانههای زهد به شمار آورده است.<br /> جامی زهد را بر سه نوع میداند: 1) زهد در دنیا؛ 2) زهد در خلق؛ 3) زهد درخود. و زاهدان در دنیا را نیز سه دسته میداند: 1) زاهد در حرام؛ 2) زاهد در شبهه؛<br /> 3) زاهد در حلال. زاهد در حرام، عامهی مردماند و زاهد در شبهه اهل صلاحاند و<br /> زاهد در حلال اهل تقوا هستند.<br /> ابو نصر سراج، زاهدان را سه طبقه میداند: 1) مبتدیان که دستشان از املاک و<br /> دارایی و قلبهایشان از آنچه دستهایشان از آن تهی بوده خالی است؛ 2) متحققان<br /> که لذّات نفس از هر آنچه در دنیاست را ترک میکنند و در قلبشان نسبت به این<br /> بهرهها زهد میورزند؛ 3) کسانی که نسبت به زهد خود هم زهد میورزند و دارای<br /> چنان علم و یقینی هستند که اگر تمام ملک دنیا مال آنان باشد و در قیامت مورد<br /> حساب هم قرار نگیرند باز هم برای خداوند زهد میورزند.<br /> سعدالدین حمویه جوینی (متوفّای 650 هجری قمری) زهد را بر سه نوع<br /> میداند: 1) زهد عام، یعنی پرهیز از شرک و حرام و هر چیزی که خلاف رضای<br /> خداست؛ 2) زهد خاص، یعنی پرهیز از غیر حق مگر آنهایی که ایمان آوردن به آنها<br /> واجب است؛ 3) زهد خاص الخاص، یعنی پرهیز از زیاده از حاجت حتی اگر حلال<br /> باشد.<br /> اما کاشانی و عبدالرحمان جامی در فرق بین زاهد و صوفی مطلبی را عنوان<br /> میکنند که نشان از مرتبهای بالاتر از مفهوم زهد به معنای عام دارد.<br /> کاشانی میگوید:<br /> اما طالبان آخرت چهار طایفهاند: زهّاد و فقرا و خدّام و عبّاد. اما زهّاد<br /> طایفهای میباشند که به نور ایمان و ایقانْ جمال آخرت مشاهده کنندو دنیا را در صورت قبح معاینه ببینند و از التفات به زینت مزخرف<br /> فانی او رغبت بگردانند و در جمال حقیقی باقی رغبت نمایند و تخلّف<br /> این طایفه از صوفیه به آن است که زاهد بر حظّ نفس خود از حق<br /> محجوب بود؛ چه، بهشت مقام حظّ نفس است «فیها ما تشتهی<br /> الأنفس» و صوفی به مشاهدهی جمال ازلی و محبت ذات لمیزلی از هر<br /> دو کون محجوب بود. همچنان که از دنیا صرف رغبت کرده باشد از<br /> آخرت نیز رغبتش مصروف بود. پس صوفی را در زهد مرتبهای بود<br /> ورای مرتبهی زاهد که حظّ نفس از آن دور بود.<br /> همان گونه که از این کلام هویداست، مقام صوفی از زاهد به این جهت بالاتر<br /> است که صوفی نظر به دوزخ و بهشت ندارد و جمال حق در نظر او جلوهگری میکند<br /> و این بدان معناست که زهد مقامی از مقامات عرفان و تصوف است. در گفتههای<br /> پیشین زهد به درجات مختلف عام و خاص و خاص الخاص طبقهبندی شده و زاهد<br /> نیز دارای مراتبی بود، ولی در کلام اخیر کاشانی و جامی عنصر دیگری اضافه شده<br /> که همان زهد از زهد و گذشتن از بهشت و آخرت و مصروف نمودن رغبت به<br /> خداوند است. شاید این همان «حدیث عشق الهی» است که رابعهی عدویه آن را در<br /> اندیشهی تصوّف وارد نموده است.<br /> ما در این جا درصدد بیان فرق بین زاهد و صوفی نیستیم و قصدمان تنها بیان این<br /> نکته است که چگونه مفهوم اولیهی زهد به تدریج دارای طبقهبندی و نظام خاص شد<br /> و همچنان که از نظر مفهومی دارای رتبههای گوناگون گردید، روش عملی آن نیز<br /> دگرگونی یافت. زهد، در سیر تطور خویش مبنای اصلیاش، یعنی ترک دنیاطلبی راهمچنان به دنبال داشت، اما در اواخر قرن سوم هجری عنوان تصوف اسلامی را به<br /> خود گرفت. این که آیا فرهنگهای عرفانی ملل دیگر در دگرگونی آن نقشی<br /> داشتهاند یا نه بحثی جداگانه را میطلبد. در این جا فقط به ذکر نمونههایی از این<br /> دگرگونیها اشاره مینماییم.<br /> <br /> افراط در زهدگرایی<br /> صوفیان زاهد در انجام برخی از فریضهها برای میراندن بدن و زنده ساختن روح<br /> و تحصیل معرفت به اعمالی افراطی دست میزدند. به عنوان مثال، افزون بر<br /> روزههای ماه رمضان روزههایی میگرفتند که مدت و درجات شدتش متفاوت بود.<br /> و یا برای کفارهی گناهان یا سرکوبی نفس خویش کارهای حیرتآوری میکردند.<br /> حازم حنفی به اندازهای سر خود را به دیوار میزد که از آن خون جاری میشد و یا<br /> شبلی در سردابی پایین میرفت و دستهای چوب با خود میبرد و هرگاه غفلتی در<br /> دلش راه مییافت به اندازهای با آن چوبها خود را میزد تا شکسته شوند و چه بسا<br /> پیش از پایان روز چوبها تمام شکسته و خرد میشد و در این هنگام دست و پای<br /> خود را به دیوار میکوفت.<br /> سهل بن عبداللّه تستری که به روزهداری معروف است میگوید:<br /> تصمیم گرفتم سه شب را با روزهداری به سر کنم و شب چهارم افطار<br /> کنم. سپس بر آن شدم پنج شب روزهدار باشم و پس از آن هفت شب و<br /> آنگاه بیست و پنج شب و این کار را بیست سال دنبال کردم.<br /> از این روست که غزالی در رد آداب و اوقات مخصوص روزهداری بابی را ذکر<br /> میکند و از سیره و روش پیامبر صلیاللهعلیهوآله سخن به میان میآورد که آن حضرت برای<br /> گرفتن روزهی مستحبی زمان مخصوصی را با شرایط مخصوص بر نمیگزید و زمانی<br /> میشد که اگر در هنگام روزهداری از وی دعوت به خوردن طعام میکرد<br /> اجابت مینمود.<br /> این گونه بود که برخی از صوفیه به کلی از دنیا رویگردان شدند و حتی در مورد<br /> ذکر نیز راه و روش ویژهای را برگزیدند و با ترتیب مجالس ذکر به تلاوت قرآن و<br /> دعاها و اوراد مخصوص پرداختند و نه تنها ذکر را رکنی از ارکان دین میدانستند<br /> بلکه آن را رکن اساسی عبادت به شمار میآوردند.<br /> به تدریج هر فرقه و دستهای برای پیروان خود اموری را واجب کرد که از جمله<br /> امور زیر را میتوان عنوان نمود:<br /> 1ـ وارد شدن مرید در رشتهی سالکان طریقت مخصوص باید با اعمال عبادی<br /> ویژهای همراه باشد. برخی طریقتها بر مرید فرض داشتهاند که پیش از ورود مدتی<br /> دراز و رنجخیز را برای آماده کردن خود پشت سر بگذارد.<br /> 2ـ پوشیدن جامهی ویژه.<br /> 3ـ مریدبایدمرحلهی سختیدرخلوت ونماز وروزه وریاضتهای دیگربگذراند.<br /> 4ـ مرید باید بسیار ذکر گوید و از موسیقی و حرکات گوناگون که برای پیدایش<br /> وجد و جذب کمک میکنند، یاری جوید.<br /> 5ـ مرید باید به نیروهای روحی و خارق العاده که خداوند به مریدان و اصحاب<br /> وجد و حال عطا میکند معتقد باشد. همین نیروهاست که برای آنان خوردن<br /> قطعههای آتش و تأثیر بر اژدها و غیبگویی و غیره را میسّر میسازد.<br /> 6ـ مرید باید شیخ طریق یا مرشد خود را در حدی نزدیک به تقدیس<br /> احترام کند.<br /> دیگر از اموری که به تدریج در طریقهی زهدگرایی صوفیانه جایگاه ویژهای پیدا<br /> نمود، غزوبت و عزلت است که برخی از مشایخ با استناد به روایاتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله در<br /> باب حلال شدن عزوبت و عزلت در زمانی خاص آن را جایز شمرده و خود نیز به<br /> آن عمل نمودند که از آن جمله میتوان مالک بن دینار را نام برد که حلقهی میان<br /> حسن بصری و رابعهی عدویه است. یکی از اموری که مالک به آن دعوت میکرد،<br /> عزوبت بود و خود نیز از ازدواج دوری میکرد. هنگامی که از او سؤال شد: چرا<br /> ازدواج نمیکنی؟ گفت:<br /> اگر میتوانستم نفسم را طلاق میگفتم.<br /> نیز از گفتههای اوست که:<br /> مرد بهمقام ومنزلت دوستانخداوند نرسد مگر که زنش را رهاکندو به<br /> گونهای کهگویی آن زن بیشوهر است و خود در سگدانیها جای<br /> گزیند.<br /> غزالی در باب عزوبت روایتی را از عبداللّه بن مسعود نقل میکند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله<br /> راجع به روزگاری سخن میگوید که دین مرد در خطر میافتد و چارهای جز فرار از<br /> جایی به جایی و از کوهی به کوهی ندارد و در آن زمان که هلاک مرد به دست پدر و<br /> مادر و زن و فرزندش باشد عزوبت حلال میگردد.<br /> در باب عزلت نیز روایتی از عبداللّه عمروعاص نقل میکند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله عزلت<br /> را در هنگام آمیزش مردمان با یکدیگر به صلاح مرد دانسته و به آن امر میکند.<br /> آن گاه غزالی به اقوال اهل تصوف راجع به عزلت میپردازد و نظرات موافق و<br /> مخالف را ذکر میکند. از آن جمله مذهب سفیان ثوری و ابراهیم ادهم و داوود<br /> طایی و فضیل عیاض و سلیمان خواص و یوسف اسباط و حذیفه مرعشی و بشر<br /> حافی را بر اولی بودن مخالطت میداند، اما کلماتی از برخی از آنان نقل میکند که<br /> نشانهی نظر موافق صوفیه به عزلت است. از آن جمله میگوید:<br /> فضیل گفت: منتی عظیم پذیرفتم از کسی که بر من بگذرد و سلام بلند<br /> نکند و چون بیمار شوم به عیادت نیاید.<br /> و در پایان نظر خویش را چنین بیان میدارد که:<br /> کس بود که وی را عزلت فاضلتر و کس بود وی را مخالطت فاضلتر، و<br /> بدان چنان که ریاضت کردن لابدست، ریاضت دادن و تأدیب کردن<br /> دیگران را هم از ارکان دین است و این با عزلت راست نیاید بلکه شیخ<br /> را از مخالطت با مریدان چاره نباشد و عزلت وی از ایشان شرط نبود و<br /> لیکنچنانکهازآفت ریاوطلبجاه حذر بایدکرد علماراشیخ رانیز حذربایدکرد علماراشیخ رانیز حذر<br /> باید کرد. چون به شرط باشد، مخالطت ایشان اولی_'feتر از عزوبت. <br /> <br /> نتیجه<br /> <br /> علی رغم برداشتهای متفاوت از زهد و شیوهها و نظامهای گوناگون که در<br /> مواردی باعث رخنهای بین متشرّعان و صوفیان میگردید، آنچه مورد اتفاق هر دو<br /> دسته است مفهوم اولیهی زهد به معنای ترک دنیاطلبی و خوف از عذاب الهی است<br /> که خمیرمایهی عرفان اسلامی و سیر و سلوک معنوی است و از سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و<br /> بزرگان صحابه و اهلبیت علیهمالسلام ریشه میگیرد.<br /> تغییرات و دگرگونیهای نظری و عملی که در طول تاریخ، از عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله به<br /> بعد، صورت گرفته و نظامهای گوناگون سیر و سلوک که در میان متشرّعان و صوفیان<br /> پدیدار گشته است، همه بر مبنای مفهوم اولیهی زهد بنا گردیده است و این همان<br /> چیزی است که باید به عنوان حقیقتی دینی و آموزهای اخلاقی و عرفانی فرا روی<br /> مسلمانان حاضر قرار گیرد.<br /> <br /> منابع<br /> 1ـ احیاء علوم الدین، امام محمد غزالی، ج 3، ترجمه: مؤلدین محمد خوارزمی، به کوشش حسن<br /> خدیوجم، چاپ 3 تهران 1374ش.<br /> 2 ـ ابعاد عرفانی اسلام، آنه ماری شیمل، ترجمه و توضیحات: دکتر عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر و<br /> فرهنگ اسلامی، چاپ دوم 1375ش.<br /> 3 ـ این برگ های پیر، مقدمه و تعلیقات: نجیب مایل هروی، نشر نی 1381ش، (شامل مرتع السالکین و<br /> زاد السالکین ابومنصوراَوزجندی و مقاصد السالکین محمدبن احمد بن محمد).<br /> 4 ـ انیس التائبین، جامی، تصحیح و توضیح: دکتر علی فاضلی، چاپ اول 1368ش.<br /> 5 ـ اللمع فی التصوف، ابن سراج، با تصحیح نیکلسون، نشر فیض، چاپ اول، 1368ش.<br /> 6 ـ رساله قشریه، با تصحیحات بدیع الزمان فروزانفر، چاپ هفتم، 1381ش.<br /> 7 ـ تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، رینولد نیکلسون، ترجمه: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی،<br /> چاپ سوم، 1382ش.<br /> <br /> 8 ـ نفحات الانس، جامی.<br /> 9 ـ ارزش میراث صوفیه، دکتر عبدالحسین زرینکوب، چاپ هشتم، 1377، نشر امیرکبیر.<br /> 10 ـ مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، عزالدین محمود کاشانی، به تصحیح جلال الدین همایی، چاپ<br /> پنجم، 1376ش.<br /> 11 ـ تاریخ تصوف اسلامی، دکتر عبدالرحمن بدوی، ترجمه: دکتر محمدرضا افتخارزاده، چاپ اول،<br /> بهار 1375، دفتر نشر معارف اسلامی.<br /> 12 ـ کیمیای سعادت، امام محمد غزالی، تصحیح احمد آرام، چاپ دوازدهم.<br /> 13 ـ مجموعه مقالات، پنجمقاله از نیکلسون، ترجمه: بحرالدینکتابی، چاپ 1، 1368، انتشارات نوین.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122نظام تربیتی اسلام و غرب1361642115110.22081/jare.2005.21151FAعلیزاهدپورJournal Article20161005دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122نگاهی به کتاب نظریه غزالی درباب فضیلت1651762115210.22081/jare.2005.21152FAزهراپورسیناJournal Article20161005دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم - شعبه اصفهانفصلنامه علمی - پژوهشی مطالعات اخلاق کاربردی2251-78981120051122درنگی دیگر در انتساب آداب المتعلّمین به استاذ البشر1772006415810.22081/jare.2017.44679.FAجویاجهانبخشJournal Article20130903