در این مقاله سعی بر آن است که در مورد معنای صحیح اختیار بحث شود و معانی که تا امروز در مورد اختیار مطرح گشته است، نقد و ارزیابی گردد. آنچه معمولاً تا به امروز کلام شیعه به طرفداری از اختیار با توجه به اعتقاد به توحید افعالی مطرح کرده چنین است: «انسان مسؤول کارهای خود است، اما این خداوند متعال است که او را مسؤول کرده است. نه آنچنان که معتزله برای اثبات عدل الهی گفتهاند انسان به خود وا نهاده شده و نه آنچنان که اشاعره برای اثبات توحید افعالی گفتهاند که کارهای انسان را خداوند اراده میکند و انسان اختیاری از خود ندارد، بلکه خداوند به او قدرت اختیار را داده و به او اجازه داده است که اعمال خود را از طریق تدبّر و اختیار خود انجام دهد. به عبارت دیگر، چون اختیار انسان در طول اختیار خداوند است، اعتقاد به اختیار انسان با توحید افعالی ناسازگاری نخواهد داشت.» به نظر میرسد که همهی آنچه گفته شد در مورد ارادهی انسان صادق است نهاختیار انسان. بسیاری از متفکّرین اسلامی بین اراده و اختیار تفاوت قایل شدهاند و اراده را اعم از اختیار دانستهاند، اما در مقام توجیه اختیار انسان به گونهای مشی کردهاند که در مورد اراده صادق است نه اختیار. به عنوان مثال، طرفداران اختیار معتقد شدهاند که سرنوشت انسان را اختیار انسان میسازد، در حالی که اثبات میشود آنچه صحیح است این است که سرنوشت انسان را ارادهی انسان میسازد و بین این دو عبارت، تفاوت بسیاری میتواند وجود داشته باشد. در این مقاله سعی شده است که در مورد معنای صحیح اختیار و تفاوت حقیقی آن با اراده به گونهای بحث شود که از خلط مباحث خودداری شود و به اختیار به عنوان یک صفت کمالی در انسان نظر شود، نه به عنوان یک ویژگی که همهی انسانها در هر سطح فعلیت روح از آن برخوردار هستند. به نظر میرسد معنای حدیث معروف «الامور بالتقدیر لا بالتدبیر» تنها با چنین برداشتی از اختیار قابل ادراک است که توضیح آن در متن مقاله خواهد آمد.