هدف مقالهی حاضر این است که تأثیر گزارههای اخلاقی نهج البلاغه را بر متون ادب فارسی در چهار اثر مربوط به قرن سوم تا هفتم قمری، یعنی قابوسنامه، کیمیای سعادت، کلیله و دمنه و گلستان سعدی، ارزیابی کند. از آنجا که ادیبان و سخنوران از همان ادوار نخستین ادب فارسی به قرآن و حدیث توجّه فراوانی داشته و آثار خود را به این دو منبع معرفت الهی آراستهاند و جهت حرمت بخشی به آثار خود و جاویدان ساختن آن به دامن قرآن و حدیث آویختهاند، لذا ابتدا به شروع و روند این تأثیرگذاری اشاره شده و سپس نمونههایی در چهار اثر نامبرده ارایه شده است. بیشتر سخنوران در کنار قرآن به کلام حضرت علی نیز توجّه داشته و آثار خود را با زیور لفظی و معنوی سخن او مزّین ساختهاند. افزون براین، این تأثیرپذیری فراتر از تأثیر مفهومی است، و گاه در شکل ترجمه، مضمون برداری، اقتباس و نظیر آن نیز مشهود است.