ساختار مسایل فلسفه‌ی اخلاق و دشواری تعیین مسأله‌‌‌ی‌ اصلی

نویسنده

عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان

چکیده

اشاره‌ای مختصر بر دشواری و ابهامی که مسایل فلسفه‌ی اخلاق دارند؛
2- مروری اجمالی بر اهمّ مسایل فلسفه‌ی اخلاق؛
3- به نظر می‌رسد آنچه در فلسفه‌ی اخلاق مهم است، تنقیح محلّ نزاع و تحریر موضع بحث است؛ زیرا با توجّه به آنچه که از طرف فلاسفه‌ی غرب و شرق و قدیم و جدید مطرح شده، معلوم نیست که آنها به دنبال چه هستند. از باب مثال، در مسأله‌ی باید و هست[1] که به عقیده‌ی برخی تنها مسأله و یا مهم‌ترین مسأله تلقّی شده، راه حلّی برای مشکلات دیگر، و یا پاسخی برای مسایل دیگر فلسفه ی اخلاق نیست و لذا لازم است قبل از این که تنها به یکی ازآنها به طورمفصّل پاسخ دهیم از دیگر مسایل نیز- ولو به طوراجمال- آگاهی یابیم؛
4- درحقیقت، نتیجه‌ی نهایی و ثمره‌ی عملی مباحث فلسفه‌ی اخلاق، جز این نخواهدبود که ما انسان را به نوعی متعهّد انجام فضایل گردانیم، حال، چه از راه وحی و دین و شرع باشد، یا عقل و منطق و برهان، و یا شهود و اشراق و عرفان.[2]



2- و یا «هست و باید».


1- و در بند چهار می‌رساند که غیر از شرع، عقل و منطق و برهان و شهود و عرفان نیز می‌تواند پایه‌ی اخلاق باشند.

کلیدواژه‌ها